My World, My Rules

نظرات تخصصی و تحلیل وقایع، نوشته های مربوط به حوزه های تخصصی و علایق شخصی من!

نظرات تخصصی و تحلیل وقایع، نوشته های مربوط به حوزه های تخصصی و علایق شخصی من!

My World, My Rules

Political Science Master degree
International Law Ph.D. student
National Security Researcher
Intelligence Analyst
IRGC

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران» ثبت شده است

بسم الله الواحد القهار

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا امیرالمومنین و ائمة المعصومین علیهم السلام.

جنگی که در بامداد جمعه، ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ از طرف رژیم صهیونسیتی اشغالگر قدس به ایران اسلامی تحمیل شد، با شهادت جمعی از پاکترین انسان های این مرز و بوم آغاز شد و با شهادت شش تن از دانشمندان فیزیک اتمی ایران ادامه یافت و در این میان، رژیم منحوس باز هم نتوانست خوی درندگی و خونخواری و کودک کشی خود را مهار کند و در نتیجه به جمعی از هموطنان غیر نظامی نیز حمله کرد و مردان و زنان کودکان بسیاری در آتش جهل مرکب این ناپاک زادگان سوختند و به شهادت رسیدند.

اولین خبر صبح جمعه شهادت رئیس ستاد کل نیرو های مسلح جمهوری اسلامی ایران، سپهبد پاسدار شهید محمد حسین باقری، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سپهبد پاسدار شهید حسین سلامی و فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء، سپهبد پاسدار شهید غلامعلی رشید و ساعتی بعد خبر شهادت سرلشکر پاسدار شهید امیرعلی حاجی‌زاده بود که هر چهار تن از نوابغ اطلاعاتی و عملیاتی دوران دفاع مقدس و از معماران دکترین دفاعی و استراتژیک جمهوری اسلامی ایران بعد از جنگ بودند.

اما معرکه جنگ محل سوگواری نبود و هرچند دل کل ملت و مخصوصا همکاران فرماندهان ارشد شهیدمان خون به دل شده بودند، اما دندان کینه به هم فشردند و با عزم راسخ در مقابل دشمن متجاوز حیله گر ایستادند.

طبق اطلاعات تایید شده که بخشی از آن در رسانه ها نیز بازتاب داشت، رژیم منحوس اینگونه حساب کرده بود که با زدن فرماندهان ارشد نظامی، ساختار تصمیمگیری و سلسله مراتب فرماندهی از هم خواهد پاشید و یا دست کم چندین روز از کار خواهد افتاد. و در این بین، فضا برای براندازان فراهم خواهد شد تا در بهت نیروهای نظامی و امنیتی حاصل از شوک حمله و شهادت فرماندهان به میدان آمده و اقدام به براندازی نمایند. به گفته یکی از روزنامه نگاران صهیونیست در شبکه ۱۴ رژیم، رضا پهلوی، تفاله منحوس باقی مانده از نظام مونارشی پیشین، به نتانیاهو قول داده بود که تنها دقایقی بعد از حمله به ایران طرفداران وی دست به اغتشاش زده و اقدام به براندازی خواهند نمود و از چند چهره سیاسی داخلی هم نام برده بود که طرفدار وی هستند و به اغتشاشگران خواهند پیوست.

اما تدبیر مقام معظم رهبری به عنوان فرماندهی کل قوا و انتصابات سریع و معنادار بجای شهدای گرانقدر و سرعت عمل در ترمیم سلسله مراتب فرماندهی از یک سو و انسجام ملت ایران از تمام سلایق از سوی دیگر محاسبات ناپاک زادگان صهیونیست را به هم ریخت و نه تنها مردم در حمایت از پاسخ دندانشکن نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران یکصدا شدند، بلکه همان چهره های سیاسی که شاهزاده متوهم در خیالات کودکانه خود هنگام سان دیدن از عروسک ها و بالش ها، گمان میکرد طرفدار وی هستند هم بیانیه های وحدت و ایستادگی در برابر دشمن متجاوز صادر کردند و در کمتر از ۱۰ ساعت، موج حملات طوفانی و کوبنده ایران آغاز شد و با تاکتیک های جنگ روانی در تنظیم تعداد و ساعت شلیک و اهداف موشک های ایرانی، ضمن تخریب روحیه اشغالگران، شهرهایشان را نیز به وضعی دچار نمودند که در عکس هایی با زوایای بسته از محل استهداف موشک های ایران، تشخیص اینکه عکس تلاویو است یا غزه تقریبا غیرممکن مینمود.

و این پیچ تاریخی هم نشان داد که دشمنان ملت ایران، هیچ شناختی از روحیه و اعتقادات ایرانیان ندارند.

اینجا بود که رژیم منحوس، متوجه عمق گوری که برای خود کنده بود شد و تلاش کرد تا آمریکا را در جنگ داخل کند، از پیشنهاد و التماس گرفته تا ممنوعیت خروج شهروندان آمریکایی از اراضی اشغالی تا شاید در حملات ایران آسیب ببینند و افکار عمومی آمریکا ترامپ را مجبور به ورود در جنگ بنمایند.

هرچند که ترامپ نهایتا قمار کرد و اقداماتی نمایشی انجام داد. اما شبکه های اجتماعی رسانه های جریان اصلی را دور زدند و با تحلیل و بررسی خود به نتایج درستی رسیدند. دیگر نیاز نیست که ما سعی کنیم اشغالگران را به دنیا معرفی کنیم. اشغالگران جز در رسانه های تامین مالی شده و دفتر سیاستمداران غربی، دیگر طرفداری ندارند و دستشان برای انسانهایی که آزادانه فکر میکنند، رو شده است.

رویکرد جمهوری اسلامی ایران هم تنبیه متجاوز تا لحظه پشیمانی مطلق است. به گفته سرلشکر رضایی همانطور که بعد از دفاع مقدس ۳۶ سال در امنیت بودیم، باید در این جنگ هم چنان ضربه ای به ناپاک زادگان صهیونیست بزنیم که تا ۵۰ سال آینده هیچ دولتی فکر حمله به ایران را در مخیله اش پرورش ندهد.

و ما النصر الا من عند الله

بسم الله الرحمن الرحیم

بر کسانی که در حوزه تاریخ معاصر علی الخصوص تاریخ مبارزات انقلابی منتهی به انقلاب شکوه مند جمهوری اسلامی ایران مطالعه و فعالیت دارند پوشیده نیست که حد فاصل سال 1340 شمسی تا سال 1355 افراد زیادی بودند که پتانسیل تبدیل شدن به رهبر انقلاب علیه طاغوت را داشتند. اما در این میان تنها حاج آقا روح الله بود که علی رغم تمام سانسور ها و دستگیری ها و تبعید چهارده ساله از وطن توانست ریشه نظام سلطنتی که از بدو شکل گیری تمدن در این جغرافیا در تار و پود سیاست و اجتماع ایران ریشه دوانده بود را برکند و اسلام را که در ایدئولوژی شرق و غرب بلوک های حاکمه و حتی روشنفکران منتقد به این بلوک ها جایی نداشت را علی رغم حمایت ابرقدرت ها از رژیم طاغوت به صورت یک سیستم سیاسی در مهمترین جغرافیای جهان یعنی هارتلند حاکم کند.

در زمانی که امام خمینی رضوان الله تعالی را همه به نام حاج آقا روح الله می شناختند و فتاوای ایشان در رساله مراجع دیگر در حاشیه و بنام اختصاری (خ) درج میشد، فریاد ((علمای اسلام به داد اسلام برسید، رفت اسلام)) گروه های سیاسی قدرتمند و سازمان یافته ای بودند که علیه رژیم طاغوتی فعالیت میکردند. از طرف دیگر گروه های ریز و درشت و چپ و راست و مسلمان و ملحد گروه های چیریکی تشکیل داده بودند و هر از گاهی عده ای از مستشاران خارجی و سردمداران طاغوت را سلب حیات می نمودند و دهها عالم و مرجع نیز با افرادی که به دور خود جمع کرده بودند، سخنرامی های تند و اعلامیه های انقلابی صادر می نمودند. اما هیچ کدام از این بروکرات ها، چریک ها و علما و بعضا برخی مراجع نتوانستند ملت را به حرکت در آورند و تنها زمانی میزان طرفدارانشان از حلقه مریدانشان بیشتر میشد که همسو با بیانات امام خمینی رضوان الله تعالی حرکت میکردند و به تعبیری در زمین بازی ایشان بازی میکردند.

بعد از انقلاب نیز ماهیت بسیاری از این افراد آشکار شد و حتی مراجعی از مسیر حق خارج شدند. هرچند رسانه های معاند هنوز هم سعی دارند معماری بنیان های انقلاب را به افراد دیگری نسبت دهند. مانند آیت الله طالقانی که هنوز هم دستاویزی است برای خدشه در تاریخ معاصر انقلاب.

شریعتمداری نیز از علمایی بود که قبل از انقلاب مبارزات آهنگری داشت و یکی به نعل و یکی به میخ، حرکت میکرد و مقلدین و طرفداران قومیتی قابل توجهی نیز داشت.

از این قبیل مثال ها در تاریخ مبارزات انقلابی بسیار است.

در روی دیگر سکه علما و طلاب و چریک هایی را داریم که از ابتدا حول محور امام خمینی رضوان الله تعالی علیه جمع شدند و ایشان را در این راه پر مشقت یاری نمودند.

امام خمینی نیز در یک دوره تکاملی مبارزه خود را گسترش داد و نه بر پایه هوا و هوس که بر پایه تکلیف و دوم بر پایه منطق حرکت میکرد و در زمان انقلاب سفید تکلیف خود را نامه نگاری با ادبیات مودبانه با نخست وزیر و شاه ملعون میدید و در زمان کاپیتولاسیون تکلیف را در آگاه سازی ملت.

در پاراگراف قبل اصلی ترین کلید موفقیت حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه معلوم شد. تکلیف. ایشان هیچ عملی را در زمینه اصلاح جامعه و مبارزه علیه شاه و بعد از انقلاب در اداره حکومت بر پایه نفس و میل شخصی انجام نمیداد و تنها به تکلیفی که برایش مسجل شده بود عمل میکرد. و دقیقا به همین خاطر بود که در طول 15 سال مبارزه رسمی علیه طاغوت این همه انسان برای براندازی و رهبری جریان ضد شاهنشاهی تلاش کردند ولی فقط این عارف مجاهد بود که توانست اتفاقی را رقم بزند که جمیع قدرت های جهانی را متحیر کرد و زبده ترین اندیشمندان ره وادی حیرت پیمودند و سازمان های اطلاعاتی که ادعا میکردند در راس هرم قدرت نشسته اند و چشم جهان بینشان عالم را تحت نظر دارد را شگفت زده نمود.

اصلی ترین ویژگی امام تکلیف محوری بود. برایش مهم نبود که تمام مردم ایران که روزی بزرگترین استقبال تاریخ بشریت را رقم زده بودند از وی روی باز گردانند اگر به تکلیف خود عمل کند و در دو بازه تاریخی مهم در بیانات نورانی ایشان، جملاتی مصداق این حقیقت بر بوم تاریخ نقش بست. اول روزی که در میان فشار های جنگ تحمیلی( که برکت رهبری ایشان تبدیل به دفاع مقدرس شد) فرمودند: (ما مامور به تکلیفیم، نه نتیجه). یعنی یک مسلمان با معیار های امام خمینی رضوان الله تعالی علیه به این بهانه که احتمال اثر و نتیجه نمیدهد، حق ندارد شانه از زیر تکلیف الهی خالی کند. و دوم روزی که نامه ای به مرحوم منتظری نوشت و ضمن بیان کم لطفی هایی که ایشان تحت تاثیر نفوذی های بیتشان به انقلاب و نهاد های انقلابی نموده بودند، ضمن عزل ایشان از سمت قائم مقامی رهبری که مجلس خبرگان رهبری به ریاست آیت الله العظما مشکینی(ره)، خیر خواهوانه و محرمانه بدون اطلاع امام انتخاب نموده بودند، جمله ای مرقوم فرموده بودند که برای آشنایان به سیره حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه، تهدیدی بس هولناک می نمود. در بخشی از نامه به تاریخ 6 فروردین 1368 چنین آمده که :(( اگر این‌گونه کارهایتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم...من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم‌پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستانم مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی‌دارم. من کار به تاریخ و آن‌چه اتفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم ))

البته تمام اینها مقدمه ای بود برای رسیدن به بخش تقطیع شده ای از مصاحبه یک خبرنگار فرانسوی با حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در پرواز فجر در 12 بهمن 1357 که حضرت امام در پاسخ به سوال خبرنگار فرانسوی که پرسیده بود از این بازگشت به وطن[در طلیعه پیروزی] چه حسی دارید؟ و حضرت امام بدون هیچ هیجانی، با لبخندی کمرنگ فرمودند:((هیچ)). و این ویدئوی تقطیع شده تبدیل به خوراک رسانه ای رسانه های زرد ضد انقلابی شده که هر از گاهی گرم کرده به خورد مخاطبان خود میدهند و این پاسخ را نشانه ای از این میدانند که حضرت امام عرق ملی نسبت به ایران ندارد!!!

این افراد که اگر خائن نباشند قطعا کودن هستند به این توجه ندارند که رهبری و مقام و شکست و پیروزی انگیزه این بزرگمرد تاریخ نبود که هنگام رسیدن به این موفقیت ها خوشحال شود.حضرت امام در سال 1342 به تکلیف شرعی خود عمل میکرد. در سالهایی که در نجف بود داشت به تکلیف شرعی خود عمل میکرد . در ساعت 9 و 27 دقیقه دوازدهم بهمن ماه 1357 هم داشت به تکلیف شرعی خود عمل میکرد و هنگام پاسخ دادن به سوال خبرنگار فرانسوی هم داشت به این موضوع فکر میکرد که تکلیف شرعی بعد از این چیست و بنا داشت به آن تکالیف شرعی عمل کند و کسی که به تکلیف شرعی خود عمل میکند البته که هیچ احساسی ندارد. اگر حضرت امام ابراز خوشحالی و سرور میکرد یعنی نفس وی از مقام و محبوبیت و قدرتی که کسب کرده به شوق آمده است. اما امام عزیز ما اینگونه نبود. و همین هم شد که از میان آن حجم از مبارزین، این فرد موفق شد بت طاغوت را بشکند.

والسلام علی من اتبع الهدی

بسم رب الشهداء و الصدیقین

در یک سالی که گذشت مصیبت ها دیدیم و داغ های زیادی بر دلمان نشست.

پانصد بار کربلا در دیار فلسطین تکرار شد و باز هم روضه تشنگی و کودکان به خون غلطیده و آوارگان...

سرداران و مجاهدان زیادی با قدم هایی استوار به استقبال شهادت رفتند که دل ما را خون کرد.

و گمان نمیکنم داغی که با شهادت سید حسن بر دلمان نسشت روزی التیام یابد. مثل داغی که سردار دلها، بر دلمان نهاد. هرچند ضربات غرورآفرین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مرهمی بود در دلهای زخمی، اما زخم بزرگتر از از آن بود که به این مرهم التیام یابد.

مجاهدان عزیزی از دست دادیم. شیخ الماجاهدین اسماعیل هنیه را در کیان سرزمین ما به شهادت رساندند و سید عزیز ما را زمانی از ما گرفتند که در جلسه ای با سردار سرلشکر شهید سید عباس نیلفروشان درحال تدارک آرمان دیرینش، آزادی فلسطین بود. سیدالشهدای قدس، تا آخرین دم در راه مجاهدت برای آزادی قدس کوشید و در همان حال به لثاء الله پر کشید.

اما داغ  شهادت مجاهد نستوه، آزاده، نخبه نظامی و اطلاعاتی جنبش حماس جنس دیگری داشت.

فیلمی که به اراده پروردگار به دست اشقی الاشقیای زمان برای تحقیر این شهید بزرگوار منتشر شد، بار دیگر نشان داد که میدان همان میدان کربلاست و صف ها همان صف های حق و باطل، حسینی و یزیدی و هنوز عرصه عرصه ی ((والله ان قطعتموا یمینی... انی احامی ابدا عن دینی...))

یحیی سنوار نابغه ای بود که داغ ترور هدفمند را بر دل موساد و متساوا گذاشت، و درنهایت در خط مقدم جنگ، تا آخرین گلوله، تا آخرین نفس جنگید و خطی را که به تنهایی نگاه داشته بود، توسط یک گردان زرهی و با شلیک مستقیم تانک شکست.

هنگامی که تروریست های صهیونی برای رصد داخل بنای مخروبه کوادکوپتر را به داخل فرستادند. این شهید والامقام که دست چپش را از دست داده، با تکیه به تکه چوبی پیکر بی رمقش را به مبلی رسانده بود. او تا تیر آخر با اشغالگران تروریست جنگیده بود و وقتی با نفس هایی که به شماره افتاده بودند چشم گشود و کواد دشمن را دید، همان چوب دستی اش را هم به عنوان آخرین سلاحش به سمت دشمن پرت کرد.

این آخرین لحظات او نشان میداد که چه روحیه ای او را 23 سال در زندان های قرون وسطایی رژیم اشغالگر سر پا نگاه داشته بود.

آری...

این آخرین لحظات فرمانده، این آخرین رمق در مبارزه و این آخرین نفسی که در راه آرمان و عقیده و وطنش داد، قطعا پایان راه محور مقاومت نیست.

آخرین رمق سنوار در آن لحظات غیرت تمام جوانان و مجاهدان محور مقاومت را به جوش آورده و نیرویی صد چندان به ایشان بخشیده و این آخرین نفس وی، نفسی تازه و بس مفرح در کالبد محور مقاومت دمیده.

دشمن صهیونی هرگز نفهمید که محور مقاومت با شهادت فرماندهان از پا نمی نشیند، بلکه خون این شهیدان بسیار قدرتمندتر از فرمان ایشان در عصر حیات مادیشان است.

روزگاری که سید حسن نصرالله در جنگ 33 روزه بعد از خبر شهادتش در صفحه تلویزیون ظاهر شد و جمله معروفش را گفت: (به دریا نگاه کنید... ) و هیمنه رزیم با استهداف ناوچه جنگی اش شکست خیلی فرق دارد با امروز که تنها بردن نام سیدالشهدای قدس، خون صدها هزار جوان را به جوش می آورد تا بلکه اذن جهاد در مرز های فلسطین اشغالی را از پیشوایشان بگیرند.

و روزگاری که نبوغ سنوار در هفتم اکتبر 2023 افسانه ارتش پوشالی رژیم تروریستی صهیونی را شکست، خیلی فرق دارد با امروز که نام سنوار تبدیل شده به اسم رمز ایستادگی تا آخرین نفس در برابر استکبار.

و محور مقاومت نه تنها با این فقدان ها تضعیف نخواهد شد بلکه با خون این شهیدان، قوت و قدرت و ثمر بیشتری خواهد یافت، چرا که سایه رکن رکین این محور، ولی امر مسلمین جهان، فرماندهی معظم و معزز کل قوا به حمدالله بر سر این جغرافیا، این انقلاب و این مقاومت مستدام است و ان شاء الله تا لحظه انتشار صوت حیدری (الا یا اهل العالم...) مستمر خواهد بود.

والسلام