تحقیق و تقلید در عقاید شیعه
بسم الله الرحمن الرحیم
از جمله مشهورات در دین مبین اسلام این است که اصول دین قابل تقلید نیست و فرد باید با باور قلبی به اصول پنج گانه شهادتین گفته و وارد دین اسلام شود و این دقیقا محل تجلی آیه شریفه لا اکراه فی الدین است. یعنی این باور قلبی باید در جان فرد بنشیند و با اجبار نمیتوان کسی را به این ااصول معتقد و باورمند نمود و یا از اعتقاد به این اصول باز گرداند.
بعد از باور قلبی به اصول فرد دو راه در پیش دارد. یا باید آموزش دیده و توان استنباط احکام را در دوران غیبت حضرت ولی عصر ارواحنا فدا بدست آورد و یا از کسانی که این توان را دارند درباره احکام فروع دین تقلید نماید. این تقلید یک تقلید کورکورانه نیست و عملی است کاملا عقلایی. یعنی یک بیمار مجبور نیست به پزشک مراجعه کند و میتواند در رشته پزشکی تحصیل کرده و به مداوای خود بپردازد. ولی با توجه به اینکه این عمل زیاد ممکن به نظر نمیرسد، گزینه دیگر مراجعه به پزشکی است که مهارتش برایمان ثابت شده باشد و عده ای وی را تایید کرده باشند. بعد از مراجعه به این پزشک باید نسخه دارو ها و توصیه های پرهیز از بعضی خوراک و رفتار هایی که برای سلامتی مان و فرایند درمان مضر هستند را به کار ببریم. این تقلید کاملا عقلایی است و ممکن است الزاما منطق حاکم بین دارو های تجویز شده و پرهیزات تاکید شده را درک نکنیم ولی چون به این نکته رسیده ایم که وی متخصص امر است به وی اعتماد کرده بدون آگاهی از روابط شیمیایی و فارماکولوژیکی دارو ها بدنمان نسخه و دستورات وی را اجرا میکنیم. این مثال برای توضیح نزدیکتر به درک ما مثال بسیار خوبی است و از ویژگی های یک مثال خوب این است که بیش از یک وجه شبه داشته باشد و بتوان جنبه های مختلف مشبه به را با مثال تطبیق داد. بدین ترتیب که گروهی از انسانها که خود را مسلمان میدانند و برخی از فرایض را انجام میدهند اما به تقلید و مرجع تلقید اعتقاد ندارند. دقیقا مانند بیماری است که به علم پزشکی باور دارد و میداند که علم پزشک و دارو های وی میتواند بیماری وی را درمان کند. اما پیش پزشک نمیرود و با توجه به استدلال های خود، که کاملا دور از حقایق علم پزشکی هستند، به داروخانه رفته و داروهایی میخرد و مصرف میکند. ممکن است برخی از دارو های خریداری شده با نظر شخصی منجر به تخفیف برخی علائم بیماری شود و یا اصلا تاثیری در حال بیمار ایجاد نکند و یا شاید کاملا برعکس منجر به بدتر شدن بیماری وی گردد.
بعد از این مثال شاید شما هم متوجه یک خلا در این بحث شده باشید. بحث اعتقادات. اعتقاداتی به نظر بسیاری قابل تقلید نیست و باید تحقیقی باشد. تفاوت اعتقادات را احکام فقهی اینگونه بیان میکنند که چون حکم فقهی منجر به عمل میشود نیاز به تقلید از مرجع تقلید دارد و اعتقادات چون منجر به باور میشوند و خروجی عملی ندارند بر عهده خود فرد است تا تحقیق کرده و به اعتقادات صحیح رسیده و باور نماید.
برای اینکه نشان دهم این فکر تا چه حد صحیح و تا چه حد ناصواب است چند سوال پیرامون این نکته طرح میکنم.
- اول اینکه این تحقیق از کجا صورت خواهد گرفت؟ جایی غیر از کتب علما؟ و این چه تفاوتی با تحقیق در مورد مرجع و تقلید از اعلم ایشان دارد؟
- چند درصد از مردم غیر از علما و بعضی از طلاب و اوحدی از پا منبری علما و فضلا اقدام به تحقیق خواهند نمود؟
- چند درصد احتمال دارد یک نوجوان 15 ساله که تازه مکلف شده مانند یک محقق بتواند فرق میان سره از ناسره را در میان حجم عظیم مطالب تشخیص دهد؟
- اگر کسی در حوزه عقاید مانند کسی که در زمینه احکام قائل به تقلید نیست، به دنبال تحقیق در عقاید نرود، جای این عقاید خالی خواهد ماند یا با خزعبلاتی که هر لحظه از طریق هزاران رسانه افکار انسان ها را هدف قرار داده اند-مانند آتئیسم و سکولاریسم و لائیسیسم و هزار ایسم دیگر- پر خواهد شد؟
- آیا با توجه به اینکه این مکاتب باطل تا این حد اعتقادات خود را به افکار خام و آماده کشت انسانها حقنه میکنند، آیا منطقی و عقلانی است که ما صرفا با اکتفا به این نکته که اعتقاد تحقیقی است، از ایجاد ساز و کاری برای هماهنگ سازی اعتقادات تشیع و مکتب اهل بیت علیها سلام صرف نظر نماییم و امیدوار باشیم که انسانها با مطالعه کتاب ها، با این وضعیت بی در و پیکر بازار نشر و خمودگی و سلیقه زدگی وزارت ارشاد، اعتقادات صحیح را یافته و عاقبت به خیر شوند؟
والسلام
- ۰۲/۱۲/۲۷