My World, My Rules

نظرات تخصصی و تحلیل وقایع، نوشته های مربوط به حوزه های تخصصی و علایق شخصی من!

نظرات تخصصی و تحلیل وقایع، نوشته های مربوط به حوزه های تخصصی و علایق شخصی من!

My World, My Rules

Political Science Master degree
International Law Ph.D. student
National Security Researcher
Intelligence Analyst
IRGC

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ظریف» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از مدت های مدید دوباره به طور اتفاقی فیلم (دیدن این فیلم جرم است) را دیدم. بار سوم بود که این فیلم را تماشا میکردم. و باید بگویم حال بسیار بدی پیدا کردم.

فیلم مذکور یک فیلم کاملا محتوا محور است که سعی کرده مطالب و پیام های سیاسی خود را با مدیوم سینمای رئالیستی با مخاطب به اشتراک بگذارد و ضعف در توان پرداخت بصری باعث شده تا پیام های سیاسی نه به صورت رهیافت مخاطب که به صورت دیالوگ های تیپ های ماجرا به مخاطب عرضه شود. ولی نه من منتقد سینمایی هستم که این مسائل برایم مهم باشد و نه خود فیلم این ادعا را دارد. کارگردان و تهیه کننده این رسالت را برای خود برگزیده بودند که در آن بازه تاریخی حرف دل میلیون ها نفر را به این صورت بزنند و زدند.

درد من از همان پیام های سیاسی فیلم است... فیلمی که در زمان دولت دوازدهم(دور دوم ریاست جمهوری حسن روحانی) ساخته شده و انتقادی سیاسی-عقیدتی-ساختاری بود به ضعف های دولت سراپا ضعف روحانی.

آری من این فیلم را سه بار دیدم. بار اول همان موقعی بود که منتشر شده بود. فیلم توقیف بود و نسخه ای که تیم سازنده فیلم برای جشنواره فیلم فجر فرستاده بود در اینترنت منتشر شده بود و من هم همان نسخه را دیدم. این فیلم هم مثل سه فیلم مطرح دیگر در آن سال به دلیل انتقاد از حماقت* های دولت دوازدهم توقیف شده بودند، توقیف شده بود. حس و حال آن سالها و محتوای فیلم و وقوف به توقیف بودن فیلم، خشمی در من برانگیخت که تا روزها روح  و روانم را آزرد. خشم از دست میانبر هایی که ساختار را دور میزنند و امثال حسن روحانی را به نا حق بر مسند ریاست بر جمهوری مینشانند که آراء خود را نه برای آینده کشورشان که برای اطفاء حریق هیجانات خود مینویسند و نه به حب علی (ع) که از بغض معاویه به صندوق میریزند و معاویه صفتان زمام امور شیعه خانه امام زمان (عج) را به دست میگیرند و دست افلیجشان نای همراهی با مغز های کوچک و غرب زده شان ندارد و حتی از رفع و رجوع امورات خود عاجزند، چه رسد تلاش برای اعتلای کشور! و اینان که سر ذلت را مقابل بیگانگان خم میکنند، خود بر سر مصلحان و منتقدان هم میهن خود میکوبند و آن رند ظریفی که لبخند بر لب و دست به سینه در مقابل اجانب غربی کرنش میکرد، در مجالس و محافل داخلی عکسی ندارد جز به اخم و خشم.

 

دومین بار این فیلم را در معیت دوستی عزیز دیدم در زمانی که سیدی بزرگوار آمده بود تا درد های ملت را التیام بخشد...و هربار دست التیام بخشش زخمی از ملت را مینواخت، تیری از غیض و کینه و نفرت از جانب همان مغز های کوچک غرب زده روح و روان و شخصیت وی را نشانه میرفت و چه زخم هایی که این سید برداشت و خم به ابرو نیاورد و اجازه نداد هم وطنش جز لبخند از او ببیند و اخم و اقتدارش را برای بیگانگان نگاه داشت ولی باز هم گرمای روح بزرگش همان بیگانگان را که با سمت با صلابت شخصیت وی طرف بودند را نیز گرم میکرد. آن روز ها هرگز فکر نمیکردم که دو سال بعد برای این سید بزرگوار سوگوار خواهم بود. در این دوران بود که باز هم مرتکب جرم تماشای این فیلم شدم و در کنار حسرتی عمیق از هشت سال که به خاطر آن طیف سیاسی معلوم الحال از 88 میلیون نفر تباه و تلف شد، بارقه هایی از امید داشتم که دیگر آن دوران ذلت بار و رخوت ساز به سر آمده!!!

 

و اما سومین بار که امروز است و حسی که بعد از دیدن این فیلم به من دست داد ترس بود... ترس از این که ملت ایران نمی آموزند. از خطا عبرت نمیگیرند و دست به سوراخی میبرند که سه بار از آن سوراخ گزیده شده اند. حافظه تاریخی ندارند و سواد رسانه ای که سهل است، بصیرت درک ساده ترین معادلات را در هنگام هیجان زدگی ندارند. و رسانه های غرب زده چه خوب یاد گرفته اند که دم انتخابات این جماعت را به هیجان آورده و عقل و فکر و بصیرتش را بگیرند و بعد از خوابیدن هیجانات هم هیچ مسئولیتی در قبال زخمی که بر پیکره ملت و سطور تاریخ زده اند قبول نکنند. البته از این رسانه ها که با پول و ایدئولوژی یک جریان سیاسی شکل گرفته اند تعجبی نیست که در راستای منافع هم حزبی های خود به قیمت خون دل یک ملت قلم بزنند. تعجب از ملتی است که در بزنگاه های تاریخی از خود بصیرتی نشان میدهد که جهان را متحیر میکند ولی در هنگامه کارزار انتخابات و هیجان مباحثات و مشاجرات و اینوری و اونوری و چپ و راست و سیاه و سفید به کلی عقل از کف میدهند و چشم در فراموشخانه میبندند و سوار موج های ساختگی پاپت مستر ها به صندوق های رای میرسند و نه با منطق که با حب و بغض های واهی و بیم و امید های ساختگی به جریانی رای میدهند که سه سال پیش خود از دست ایشان دست ندامت بر سر میکوفتند و اکنون که کم کم عقل را به جای سابق باز گردانده و چشم از عاریت فراموشخانه باز پس گرفته اند و نرخ دلار را در حال پرش برای زدن رکورد صد هزار تومان میبینند و باور نمیکنند، و چون عمیقا باور دارند که خود کرده را تدبیر نیست، توان دم زدن و نالیدن و غرولند هم ندارند، مغموم و مفلوک به این فکر افتاده اند که حداقل ارزش دارایی های خود را با تبدیل به طلا حفظ کنند. که یا سنت الهی است یا کائنات با ایشان سر لج گذاشته، که قیمت جهانی طلا هم بعد از حمله ور شدن ایشان برای خرید طلا مدام یک قدم بالا و دو قدم پایین میرود و چه نغمه غم انگیزی که از لرزاندن دل این افراد کوک میکند.

 

گذشته از لفاظی و لفافه گویی، امیدوارم کسانی که به مسعود پزشکیان رای دادند حجتی شرعی پیش خود و خدای خود داشته باشند. چرا که در روز محشر، به اندازه حق خودم از آنهایی که به دلایل قومیتی و باندی و مناسبات پنهان به این شخص رای داده و زمام امور را به دست عروسک گردانهایی که او را سر دست میگرداندند دادند نخواهم گذشت. از خون سید مقاومت، شهید کبیر، سید حسن نصرالله که در اثر تعلل و خوش باوری های کرونیک و حماقت ذاتی آن رند ظریفی که عروسک گردان صحنه است، ریخته شد، نخواهم گذشت. از تمام کسانی که بی حجت شرعی و صرفا از سر قوم پرستی و باند بازی باعث شدند تا تمام آنچه در فیلم (دیدن این فیلم جرم است) میدیدیم و چندشمان میشد، دوباره بر تقدیر 88 میلیون نفر مسلط شوند، نخواهم گذشت.

والسلام من اتبع الهدی.

 

*استفاده از این کلنه نه به دلیل توهین که صرفا با توجه به معنای لغوی کلمه بکار برده شده و به معنی حمق و سفاهت و بی تدبیری در امور مهمه  و ناتوانی در اداره امورات خویش تن میباشد.